نگاهي به نمايشگاه «زر» محمود مكتبي در گالري شريف
روييدن واژه
ساراكريمان
محمود مكتبي مبتكرانه و بديع سراغ عنصري ميرود كه ديگر در زندگي روزمره ما يادآور نميشود چه بسا حيات و بقای ما به بسياري از آنها وابسته باشد. او شعر مجسمههايي را طراحي كرده است. از گياه و فلز و نام آن را زر گذاشته است زر به معناي عاشقانه نخست به تعبير هنرمند «تعقيب حقيقت از يك بيراهه» است. در اين نمايشگاه تكنيك، لحن و آثار مكتبي متفاوت به جاي عصيان، عناصر لطيفي مانند شعر و گياه را با هم پيوند داده است و به سراغ زر رفته است. در رساله ضيافت افلاطون در خطابهاش درباره عشق چنين ميگويد كه مستبدان عشق را بين آدميان بر نميتابند، زيرا عشق شهامت ميبخشد. هنرمند اشاره دارد گاهي براي زنده بودن بايد از پهنه گستره مرگ استفاده كرد. او اكثر آثارش را به شكل قابهايي كه شعري كنارشان نوشته شده و گل احتمالا با خواص دارويي و...چسبانده است. در گستره مرگ، تقابل و رويارويي صورت ميگيرد در شهامت در كنكاش است كه راهها از بيراههها تفكيك ميشوند. هنرمند عصاره گياهها را گرفته تا زهر بيابد يا اكسير جاودانگي و او در اين درنگ در پي آن است كه در هر صورت تعقيب راه نجات است ولو به بيراهه ولو به مرگ و نيست، ما عصاره گياه را ميگيريم و با آزمون و خطا به خاصيت آن پي ميبريم. هنرمند در مجموع بخشهايي از يك شعر واحد را كه ارتباط دروني خاصي با آن دارد در كنار گلها نوشته است، برخي هم، همزماني سرودنشان و تجسم گلها.شايد زمانه آن شده است كه ديگر توپ و تفنگ و فرياد پاسخگو نيست، بنشين كمي خستگي در كنيم شايد يكي از همين گلها زر باشد، شايد به جادوي عشق ما را گرفت و تنگناي زهرهاي تلخِ و بيمرهم به شفاي آسودگي رسيديم، شايد شفا در دشتي پشت بغض و كينه در كلاله گياهي باشد. هنرمند با فلز شيشههايي كه عصاره دارو را در آن نگه ميدارند. اين شعري سروده خود را در ميان آثار تقسيم كرده است. «گر روزي دختري ميداشتم اسمش را ميگذاشتم ايران/همينقدر نچسب و وطنپرستانه لابد/ اگر روباهي داشتم بازهم اسمش ايران بود/دغل، مينشستيم و ورق بازي ميكرديم/ اگر پرنده داشتم، باز هم با هم به مهاجرت فكر ميكرديم، تابستان نشده برميگشتيم ايران/ اگر كوچه داشتم، باز نامش همان بود و... اين شعر و مضمون آن محوريت تفكر هنرمند در خلق و چيدمان اين نمايشگاه است. نوعي اشاره به بازگشت به خويشتن ما هرآنچه كه به دنبالش هستيم در خودمان يا كنارمان است و اين گياههاي شفابخش نماد يافتن علاج دردهاي بيشمارمان است كه بايد در دكان عطار تعقل و تفكر بازجوييم. در مجموع نمايشگاه محمود مكتبي، كاملا رويداد شاعرانه و برخاسته از احساس بود، اگرچه بخشهاي زيادي از آن را ميتوان به جامعه تعميم داد اما به نظر ميرسد، مكتبي تمام كلمات را زندگي كرده است و اين چيدمان بخشي از تجربه زيسته اوست.